یال در یال طوفان گذشتند
بوی مرد و غبار سفر داشت،بافه ی برفی یالهایش
مثل آشوب بوران شب بود،تندر شیهه شیهه صدایش
سایه طرح شبدیز شیرین،آذرخشی که رخش تهمتن
بو ی لیلایی دیگری داشت،یال در باد و باران رهایش
نعل کوب مصاف حماسه،در نبرد نفسگیر مردان
از دل آب و آتش گذشته،مانده بر خاک و خون رد پایش
***
آن که بر کوهه ی زین این رخش،مثل کوهی وزین،تکیه می زد
در نشیب شتابنده ی عمر،تکیه دارد به چوب عصایش
یال در یال طوفان گذشتند،در غروبی که خون در نفس داشت
مانده از آن سواران عاشق،حسرت خاطراتی برایش
***
باد می آید و برگها را از سر شاخه ها می تکاند
می رود آن سوار کهن سال،کودکی می دود از قفایش
سروده: غلامرضا کافی
منبع:
1. کتاب سوختگان وصال، نکوداشت جانبازان شیمیایی، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه تهران، دفتر هنر و ادبیات، 1381 صفحه: 49
2. نوید شاهد
برچسب ها :